(متاسفانه ما عادت کرده ایم که حدیث و روایت را فقط بشنویم در صورتی اگر به آنها عمل نشود فایده ای ندارد. اگر از زمانی که می شنویم و یاد می گیریم، ت
(متاسفانه ما عادت کرده ایم که حدیث و روایت را فقط بشنویم در صورتی اگر به آنها عمل نشود فایده ای ندارد. اگر از زمانی که می شنویم و یاد می گیریم، تغییری در ما ایجاد نشود، باید فکری به حال خودمان کنیم. چرا که در مقابل تمام شنیده ها و آموخته هایمان مسئولیم. ایم موارد عملیاتی است و ما با بیان وجوه آن سعی در ایجاد انگیزه برای کسی داریم که بخواهد به آن عمل کند.)
- خاموش شدن شعله ای آتشی که خودمان در زندگی ایجاد کرده اما آنها را نمی بینیم.
ذات معاصی آتش و سوزانندگی است؛ ما، در طول روز چقدر تحت تاثیر معاصی هستیم؟!
از گرفتاری در معاصی خودمان تا تاثیر پذیری از معاصی دیگران!
ممکن است گناه و فعل حرام باشد؛ یا می تواند کج سلیقگی و بد اخلاقی باشد با اینکه فعل حرام نیست اما ذاتش آتش و شیطان است نه مَلَک.
از بین بردن آتشی که در مادیات رخ می دهد کار راحتی است؛ اما وقتی ارواح ما تحت تاثیر این آتش ها (گناه، بد سلیقگی، بی اخلاقی و ...) قرار می گیرد، آثار سوزانندگی اش را جایی نشان می دهد که شخص قسی القلب می شود؛ اهل غفلت می شود؛ دیگر حال خواندن نماز را ندارد؛ در مجالس روضه اهل بیت علیهم السلام نمی تواند اشک بریزد و ... .
خدای متعال اراده فرموده با توسل به ذوات مقدسه علیهم السلام، آثار سوختگی و جراحات روح برطرف شود؛ با این کار، مسیر سعادت هموار می شود؛ فراموش نشود که همان طور ذکر شد، تنها مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت، توسل است.
(وقتی در مجلس روضه اشک از چشم جاری نمی شود، سریع ترین راهی که می توان قفل چشم را گشود، توسل به وجود نازنین حضرت ولی عصر اراوحنا فداه است.)
- در هر جایی که توسل صورت بگیرد، اگر مخلصانه و درست باشد، 2 خاصیت دارد:
الف) تطهیر آن مکان از وجود شیاطین
ب) محل نزول ملائک می شود
خدای متعال این اثر را در دو چیز قرار داده است: در تلاوت قرآن کریم و توسل به اهل بیت علیهم السلام
علت اینکه در حرم امام رضا علیه السلام حس می کنیم که تمام غم هایمان از بین رفته به دلیل رفت و آمد میلیون ها ملک در آنجا است.
فلذا با تبدیل شدن مکان حضور ما به مکانی با این دو ویژگی، کدورت های روحی ما دفع می شود.
با مطهر شدن محل، توان فاصله گرفتن از کدورت ها و رذائل و رغبت به فضائل ایجاد می شود.
اگر شخصی از همسر، والدین و یا خواهر و برادر خود بد اخلاقی می بیند، شروع به تطهیر فضا به طور متداول کند؛ با این کار افراد راحت تر می تواننند رذائل را ترک کنند.
ترک رذائل توان می خواهد؛ چون به روح فرد چسبیده است مثل دروغ، کینه، بی انصافی، بی اخلاقیی، بی تفاوتی و ... . چگونه می توان اینها را از روح منفک کرد؟! با تطهیر و جلا دادن روح.
چقدر افراد، بعد از مجالس توسل نسبت به باقی زمان ها در گناه نکردن قدرتمند ترند؟!
اینها همه به برکت توسل است که باعث ایجاد قدرت در روح شده تا بتواند با رذائل مقابله کند.
به نسبتی که در طی روز تحت الشعاع معاصی قرار می گیریم باید توسل داشته باشیم. اگر زیاد تحت تاثیر گناهان و رذائل هستیم باید میزات توسل های خود در طی روز را افزایش دهیم تا توانمان بالا برود و قدرت مقابله با آنها را داشته باشیم.
{ چرا بیان می کنیم که توسل می تواند انقدر اثر داشته باشد؟ چون طرف حساب شما، امام است؛ چون به واسطه توسل، توجه امام را به خود، زندگی و خانواده خویش جلب می کنید.
مگر امام کیست؟ چه توانی دارد؟؟؟}
فلسفه وجودی حضرات معصومین علیهم السلام ایجاد انقلاب روحی در افراد است. وقتی انسان در معیت این بزرگواران و در معرض کلامشان قرار میگیرد، روحش مرتب و حالش خوب می شود.
اگر فرد طالب هدایت باشد و مقاومتی در برابر هدایت نشان ندهد، حضرات علیههم السلام نفوذی دارند که می توانند مسیر چندین ساله انسان را تغییر داده و او راهی جدید در پیش بگیرد.
- ایجاد علاقه نسبت به انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات
از اثرات دیگر توسل به ذوات مقدسه علیهم السلام، افزایش رغبت فرد به انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات است؛ شاهد مثال آن احساس خوش فراد نسبت خواندن نماز بعد از یک جلسه توسل مفید در مقایسه با زمان های دیگر است.
از مستحبات بسیار موکد، مناجات است به طوری حضرات علیهم السلام برنامه زندگی خود را به گونه میچیدند که آسیبی به زمان مناجاتشان نرسد. همان طور که ابی عبدالله علیه السلام شب عاشورا درخواست کرد که مهلت دهند تا آن شب را به مناجات بپردازند؛ در احوالات امیرالمومنین سلام الله علیه مناجات هر شب حضرت در نخلستان است. وقتی حضرت می خواهند یک هدیه ی ناب رشد دهنده ی ارتقا دهنده به کمیل بن زیاد بدهند، به او دعا(ی کمیل) را آموزش می دهند که از ابتدا تا انتهایش مناجات است.
اما متاسفانه در زندگی های ما اثری از آن دیده نمی شود. چرا؟ چون ما مناجات را نمی شناسیم. طعم آن را درست نچشیدیم.
این مستحب موکد، از مهم ترین مقدماتش توسل به اهل بیت علیهم السلام است.
(اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَةَ وَ اِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَیْكَ بِمُوالاتِكَ وَ بِاْلبَرائَةِ ...) زیارت عاشورا
- برقراری ارتباط محبتی بین ما و امام
جدای از ارتباط معقول با امام که صرف این است که پیروی از او واجب است و ... یک ارتباط محبتی بین انسان و امام خویش وجود دارد به ط.ری که هرگاه گرفتاری برایش پیش آمد مستقیما خود را در آغوش امامش بیندازد و ارتباط محبتی صحیح آن است که در زمان هایی هم که گرفتاری ندارد همین رفتار را با امام انجام دهد. همواره در این فکر باشد که پناه و مأمنی امن تر از آغوش او ندارد و غیر این هم نیست.
این ارتباط محبتی بین ما و امام لازم و ملزومی دارد؛ هم امام ما را دوست بدارد و هم ما، امام را دوست بداریم.
امام ما را دوست دارد؛ به جهت اینکه به زیارت او مشرف می شویم، در مجالس جشن و عزای او شرکت می کنیم و ... ؛ مگر می شود کسی را که دوست نداری و از او متنفری، دعوت کنی؟!
وقتی کسی به خلقت بی عیب و نقص هستی و نیز خالق حکیم آن ایمان داشته باشد، هنگامی که مشرف به زیارت امام می شود، یعنی امام قبل از اینکه او به این موضوع فکر کند، وی را دعوت کرده است؛ پس دوستی و محبت از جانب امام به ما ابراز شده است.
از بهترین راه های ابراز محبت از جانب ما به امام این است که همواره، وقت و بی وقت، خود را در آغوش امام قرار دهیم و هیچ پشتوانه ای را جز او، برای خود قائل نباشیم.
این کلام مقوم است؛ یعنی رابطه بین ما و امام را تقویت می کند و در واقع مفهوم واقعی توسل همین است.
وَاجْعَلْ صَلاتَنا بِهِ مَقبُولَةً، وَذُنُوبَنا بِهِ مَغْفُورَةً، وَدُعاءَنا بِهِ مُسْتَجاباً وَاجْعَلْ أَرْزاقَنا بِهِ مَبْسُوطَةً، وَهُمُومَنا بِهِ مَكْفِيَّةً، وَحَوَائِجَنا بِهِ مَقْضِيَّةً، وَأَقْبِلْ إِلَيْنا بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ، وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا إِلَيْكَ، وَانْظُرْ إِلَيْنا نَظْرَةً رَحِيمَةً
چون فلسفه وجودی امام این است که ما همواره خود را در آغوش او قرار دهیم، فلذا این کار ما ابراز محبت به او حساب می شود. هیچ کس در عالم از امام معصوم خوشحال تر نمی شود زمانی که ما به انسانیت نزدیک تر می شویم.
- موجب استجابت دعا می شود
افرادی که توسل در زندگی آنها جاری و ساری است، توجه امام را به زندگی خود جلب می کنند.
وقتی توجه در طول مواقع عادی زندگی جلب شود، در مواقعی که در زندگی مستاصل می شویم می توانیم از این توجه استفاده کرده و امام را بخوانیم؛ او قطعا به دادمان می رسد.
شخصی در شهر مشهد بود و خانواده اش در شهر یا روستای دیگری زندگی می کردند؛ به او پیغام دادند که فرزندت بیمار شده و در حال رفتن از دنیا است. شخص با خودش گفت که اگر نزد فرزندم بروم، کاری از دستم بر نمی آید فلذا به حرم رفت و به امام سلام الله علیه متوسل شده و دربست در حرم نشست؛ پیک دیگری برایش آمد و به او گفت که فرزندش دارد جان خود را از دست می دهد. پاسخ داد که از دست من کاری ساخته نیست اما از دست امام علیه السلام کار ها بر می آید.
اینها افرادی نیستند که نقش بازی کنند. این گونه رفتار ها اندازه و سایز مشخصی دارد. زمانی ما می خواهیم نقش بازی کنیم، در انتهای کار شکایت می کنیم که چرا فرزند ما از دنیا رفت اما فرزند او زنده است. این شخصی که در حرم می نشیند، اگر فرزندش از دنیا برود، به امام خویش شکایت نکرده و بلکه می گوید که شما قطعا صدای را شنیده اید و حتما خواسته مرا به حق تعالی رسانده اید و بی شک مقدرات الهی این بوده که فرزند من از دنیا برود؛ من راضی هستم.
این طور نیست که توسل کند، بعد اگر فرزندش شفا یافت تشکر کند و اگر از دنیا رفت با امام دعوا کند.
این افراد در طول زندگی آنقدر با امام در ارتباط هستند که در مواقع حساس آن، از امام جواب می گیرند.
- مسئله توسل به عنوان عبادت در نامه اعمال افراد نوشته می شود
وقتی توسل به اهل بیت علیهم السلام، ملکه ی شخص شود، این ملکه نه تنها در دنیا بلکه در آخرت هم همراه اوست.
إِنَّ عَبْداً مَكَثَ فِي اَلنَّارِ سَبْعِينَ خَرِيفاً وَ اَلْخَرِيفُ سَبْعُونَ سَنَةً ثُمَّ إِنَّهُ سَأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلاَّ رَحِمْتَنِي فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى جَبْرَئِيلَ ع أَنَّهُ اِهْبِطْ إِلَى عَبْدِي فَأَخْرِجْهُ قَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ لِي بِالْهُبُوطِ فِي اَلنَّارِ قَالَ إِنِّي قَدْ أَمَرْتُهَا أَنْ تَكُونَ عَلَيْكَ بَرْداً وَ سَلاَماً قَالَ يَا رَبِّ فَمَا عِلْمِي بِمَوْضِعِهِ قَالَ إِنَّهُ فِي جُبٍّ مِنْ سِجِّينٍ قَالَ فَهَبَطَ فِي اَلنَّارِ وَ هُوَ مَعْقُولٌ عَلَى وَجْهِهِ فَأَخْرَجَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَا عَبْدِي كَمْ لَبِثْتَ تُنَاشِدُنِي فِي اَلنَّارِ فَقَالَ مَا أُحْصِي يَا رَبِّ فَقَالَ أَمَا وَ عِزَّتِي لَوْ لاَ مَا سَأَلْتَنِي بِهِ لَأَطَلْتُ هَوَانَكَ فِي اَلنَّارِ وَ لَكِنَّهُ حَتْمٌ عَلَى نَفْسِي أَنْ لاَ يَسْأَلَنِي عَبْدٌ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ إِلاَّ غَفَرْتُ لَهُ مَا كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ قَدْ غَفَرْتُ لَكَ اَلْيَوْمَ.
امام باقر عليه السلام فرمود: بنده اي هفتاد خريف در آتش بماند و هر خريف هفتاد سال است سپس از خداي عز و جل مسالت كرد كه بحق محمد و خاندانش باو رحم كند پس خداي عز و جل بجبرييل وحي فرمود كه بنزد بنده من برو و او را بيرون بياور عرض پروردگارا چگونه بميان آتش بروم؟ فرمود. من بآتش دستور داده ام كه بر تو سرد و سلامت باشد عرض كرد پروردگارا جاي او را نميدانم فرمود: او در چاهي از سجين است حضرت فرمود: جبرييل بميان آتش رفت در حالي كه روي خود راه بسته بود و او را بيرون آورد پس خداي عز و جل فرمود اي بنده من چه مدت در ميان آتش ماندي و مرا سوگند ميدادي؟ عرض كرد: پروردگارا شمارش نتوانم كرد فرمود بعزتم سوگند اگر بحق محمد و خاندانش مرا نخوانده بودي مدت عذاب و خواريت را در آتش طولاني تر ميكردم ولي من بر خود لازم كرده ام كه هيچ بنده اي مرا بحق محمد و خاندان او نخواند مگر اينكه هر گناهي كه ميان من و او است بيامرزم و من امروز گناه تو را آمرزيدم .(الخصال ج 3، ص 584)
این شخصی که در جهنم گرفتار شده و اذن یافته که این جمله را برزبان خویش جاری کند، چه کسی است؟؟؟ شخصی است که تمام عمر چش را با این عبارات زندگی کرده باشد و ملکه ی روحش باشد.
روزی قنبر، غلام امیرالمؤمنین علیه السلام ، به در خانه امام آمد و آن حضرت را در خانه ندید. از فضه، جویای امام شد.گفت:
إن المؤلی عرج إلی السماء ذات البروج لتقسیم ارزاق العباد
«مولا برای تقسیم ارزاق بندگان به آسمان رفته است»
این سخن بر قنبر سنگین آمد و آن را حمل بر مزاح یا اشتباه کرد و به سمت نخلستان رفت. آنجا امام را زیارت کرد و ضمنا گفتار فضه را برای امام به عنوان شکایت از او نقل کرد. امام فرمود:
مه یا قنبر و لعلک لم تومن بولایتنا حق الأیمان
«ساکت باش ای قنبر، تو گویی هنوز آن چنان که باید، به ولایت ما ایمان نیاورده ای»
آنگاه دستی بر چشم های قنبر کشید و فرمود: «چه می بینی»؟
قنبر می گوید:
رایت السموات و الأرض کجوزه فی ید المولی
«آسمان ها و زمین را مانند یک دانه گردو در دست مولا مشاهده کردم.»